بـــــخــــش ســــــــرگـــــــــرمـــــــــی

هرچیزی به جز درس ، بالاخره کمی سرگرمی هم بد نیست ...

بـــــخــــش ســــــــرگـــــــــرمـــــــــی

هرچیزی به جز درس ، بالاخره کمی سرگرمی هم بد نیست ...

بـــــخــــش ســــــــرگـــــــــرمـــــــــی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۷۸ مطلب توسط «xxxx xxxxx» ثبت شده است

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۲ ، ۲۳:۳۶
xxxx xxxxx

قانع تون کرد که 4=5

؟

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۲ ، ۲۳:۳۴
xxxx xxxxx

یک روز خانم مسنی با یک کیف پر از پول به یکی از شعب بزرگترین بانک کانادا مراجعه نمود و حسابی با موجودی 1 میلیون دلار افتتاح کرد. سپس به رئیس شعبه گفت به دلایلی مایل است شخصاً مدیر عامل آن بانک را ملاقات کند و طبیعتاً به خاطر مبلغ هنگفتی که سپرده گذاری کرده بود، تقاضای او مورد پذیرش قرار گرفت. قرار ملاقاتی با مدیر عامل بانک برای آن خانم ترتیب داده شد.
پیرزن در روز تعیین شده به ساختمان مرکزی بانک رفت و به دفتر مدیر عامل راهنمائی شد. مدیر عامل به گرمی به او خوشامد گفت و دیری نگذشت که آن دو سرگرم گپ زدن پیرامون موضوعات متنوعی شدند. تا آنکه صحبت به حساب بانکی پیرزن رسید و مدیر عامل با کنجکاوی پرسید راستی داستان این پول زیاد چیست؟ آیا به تازگی به شما ارث رسیده است. زن در پاسخ گفت خیر، این پول را با پرداختن به سرگرمی مورد علاقه ام که شرط بندی است، پس انداز کرده ام. پیرزن ادامه داد و از آنجائی که این کار برای من به عادت بدل شده است، مایلم از این فرصت استفاده کنم و شرط ببندم که فردا شما شرت قرمز می پوشید!
مدیر عامل با شنیدن آن پیشنهاد بی اختیار به خنده افتاد و مشتاقانه پرسید مثلاً سر چه مقدار پول؟ زن پاسخ داد 20 هزار دلار و اگر موافق هستید، من فردا ساعت 10 صبح با وکیلم در دفتر شما حاضر خواهم شد تا در حضور او شرط بندی مان را رسمی کنیم و سپس ببینیم چه کسی برنده است. مرد مدیر عامل پذیرفت و از منشی خود خواست تا برای فردا ساعت 10 صبح برنامه ای برایش نگذارد.
روز بعد درست سر ساعت 10 صبح آن خانم به همراه مردی که ظاهراً وکیلش بود در محل دفتر مدیر عامل حضور یافت.
پیرزن بسیار محترمانه از مدیر عامل خواست کرد که در صورت امکان شلوار خود را پایین بکشد.
مرد مدیر عامل که مشتاق بود ببیند سرانجام آن جریان به کجا ختم می شود، با لبخندی که بر لب داشت به درخواست پیرزن عمل کرد. بله، شرت مدیر عامل سبز راه راه بود!
وکیل پیرزن با دیدن آن صحنه عصبانی و آشفته حال شد. مرد مدیر عامل که پریشانی او را دید، با تعجب از پیرزن علت را جویا شد.
پیرزن پاسخ داد من با این مرد سر 100 هزار دلار شرط بسته بودم که کاری خواهم کرد تا مدیر عامل بزرگترین بانک کانادا در پیش چشمان ما شلوار خود را پایین بکشد!!

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۲ ، ۲۱:۳۱
xxxx xxxxx

سلام

در این سایت نوشته ی خود را به صورت شتر ملاحظه بفرمایید.

در 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۲ ، ۱۲:۵۶
xxxx xxxxx

 

ﻳﺎﺩﺵ ﺑﺨﻴﺮ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺭﻓﺘﻴﻢ ﻣﺸﻬﺪ ﺣﺮﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ

 پسر عموم ﮐﺮﻣش ﮔﺮﻓﺖ ﺑﺸﻴﻨﻴﻢ ﺭﻭ ﻭﻳﻠﭽﺮ!

 ﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺎﺯﻱ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻭﺭﺩﻳﻢ ﺭﻓﺘﻴﻢ ﺳﻤﺖ ﺣﺮﻡ

 ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ

 ﭼﺸﻤﺘﻮﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺪ ﻧﺒﻴﻨﻪ ﺣﻮﺍﺳش ﻧﺒﻮﺩ ﮐﺠﺎس

 ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﻭﻳﻠﭽﺮ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑیاد پیش ﺑﻘﻴﻪ ﮐﻪ ﺩﻳﺪ ﻣﻠﺖ

 ﻳﺠﻮﺭﻱ ﻧﮕﺎش ﻣﻴﮑﻨﻦ!

 ﻳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩش ﻳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻭﻳﻠﭽﺮ! ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﻴﺪ ﺟﻪ ﻏﻠﻄﻲ

 ﮐﺮﺩه!

 ﻧﺎﻣﺮﺩﺍ ﺍﻣﻮﻥ ﻧﺪﺍﺩﻥ ﺩﺭ ﺑﺮه ﻓﻘﻂ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﻴﮑﺮﺩ ﺑﺎ ﺷﻠﻮﺍﺭش

 ﮐﺎﺭﻱ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ

 ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺷﻔﺎ ﮔﺮﻓﺘه

 ﭘﻴﺮﻫﻨشو ﺗﻴﮑﻪ ﺗﻴﮑﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺧﺮﺵ ﻃﻮﺭﻱ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻭﻳﻠﭽﺮ ﺗﺎ

 ﻫﺘﻞ ﺭﻓﺘﻴﻢ

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۲ ، ۱۷:۲۰
xxxx xxxxx

راه حل هایی که تا به حال به فکر جن هم نمی رسید.:D

01-Solution[WwW.KamYab.IR]

برای پیدا کردن یک چیز کوچک مثل گوشواره کافیست سر جاروبرقی را
با پارچه ای ببندید و با استفاده از جارو برقی آنرا بیابید

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۸:۲۰
xxxx xxxxx

سلام

در ادامه ی مطلب مشاهده بفرمایید.


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۶:۰۱
xxxx xxxxx

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۴:۳۷
xxxx xxxxx
۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۲:۱۸
xxxx xxxxx

ﺍﮔﺮ ﺩﯾﺪﯼ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺑﺮ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﺮﺩﻩ
.
.
.
.
.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۲ ، ۰۹:۰۸
xxxx xxxxx

به کرم های اطرافت که زیاد پیله کنی...

گمان میکنن دارن پروانه میشن...

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۲ ، ۲۳:۰۳
xxxx xxxxx

سلام دوستان

یه کاریکاتور عالی در مورد جیب بابا هست که از اینجا دعا میکنم:

خدا  همه ی پدرا رو سالم و سلامت نگه داره...

۱۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۲ ، ۱۲:۴۲
xxxx xxxxx

یه جمله ی کلیشه ای هست که میگه:خواستن=توانستن

اما شاید بگید کلیشه ای ه و حرف مفتیه...

اما بهتره یه سر به ادامه ی مطلب بزنید.ضرر نمی کنید.

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۲ ، ۱۲:۴۰
xxxx xxxxx

سلام دوستان

اینجا یه نظر سنجی میذارم که برنامه ی آینده ی وبلاگ معلوم و روشنتر بشه.

ما یه سری مطلب گذاشتیم تو این مدت،از شما میخوایم بگید از کدومشون خوشتون میاد و میخواید از اون نوع پست بذاریم.

در ضمن 

1.شما هم اگه مطلبی دارید که تو موارد زیر نیست به ما بگید.

2.میتوانید چند مطلب را انتخاب کنید.

3.چون اینجا نمیشه نظر سنجی اضافه کرد،پس پیغام بذارید.

و موارد زیر:

1.موزیک ویدیو

2.اخبار جالب

3.ترول

4.جک

6.داستانهای کوتاه طنز

7.کاریکاتور

8.عکس های توپ

9.نقاشی های سه بعدی

10.مقایسه

11.شما بگید

یه چیز خیلی مهم تر هرچی انتقاد و پیشنهاد و...دارید بگید لطفا.


۱۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۲ ، ۱۱:۴۳
xxxx xxxxx

تو عکسی که در ادامه ی مطلب میبینید مقایسه ی کامیون های ایرانی با خارجی هستش.

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۲ ، ۱۴:۵۴
xxxx xxxxx

در ادمه ی مطلب یه نقاشی دیواری ببنید.

به نظرم عالیه.

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۲ ، ۱۴:۵۳
xxxx xxxxx

ﻃﺮﺯ ﺗﻬﯿﻪ ﺳﺮﯾﺎﻝﻫﺎﯼ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻧﯽ ﻣﺎﻩ

 ﺭﻣﻀﺎﻥ !!!!!!!!!!

 ﺑﺰﻭﺩﯼ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺒﮑﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﯿﻤﺎ

 ﺍﻟﻒ 1. : ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ

 2. ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺳﺎﻝ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺗﺮﺟﯿﺤﺎ ﺛﺮﯾﺎ ﻗﺎﺳﻤﯽ

 3. ﺩﺧﺘﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺩﻭ ﻋﺪﺩ

 4. ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﺟﺬﺍﺏ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ

 5. ﺯﻥ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺗﺮﺟﯿﺤﺎ ﻣﺮﯾﻢﻛﺎﻭﯾﺎﻧﯽ

 6. ﻣﺮﺩ ﻣﯿﺎﻧﺴﺎﻝ ﺩﻭ ﻋﺪﺩ ﺗﺮﺟﯿﺤﺎ ﺍﻣﯿﻦ ﺗﺎﺭﺥ

 7. ﺗﻌﺪﺍﺩﯼ ﭘﻠﯿﺲ، ﻣﻌﺘﺎﺩ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﻭ ﻛﺴﺒﻪ ﻣﺤﻞ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻟﺰﻭﻡ

 8. ﺑﻬﺸﺖ ﺯﻫﺮﺍ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ

 9. ﺍﻣﺎﻡﺯﺍﺩﻩ ﻧﺎﻣﺸﺨﺺ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ

 10. ﻣﺴﺠﺪ ﺑﯽﻧﺎﻡﻭﻧﺸﺎﻥ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ

 11. ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺭﯾﺸﻮ ﺑﺎ ﻧﺎﻡﻫﺎﯼ ﺍﺋﻤﻪ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭﻗﺎﺑﻞ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ

 12. ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﻏﯿﺮﻗﺎﺑﻞ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﺎ ﻧﺎﻡﻫﺎﯼ ﺍﺻﯿﻞﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ

 ﻃﺮﺯ ﺗﻬﯿﻪ:

 ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺁﻗﺎﯼ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻗﺎﺑﻠﻤﻪ

 ﺭﯾﺨﺘﻪ

 ﻭ ﺳﭙﺲ ﺧﻮﺏ ﺑﻬﻢ ﻣﯽﺯﻧﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻛﺎﻓﯽ

 ﺑﻬﻢ

 ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﻬﻢ ﺑﺮﯾﺰﻧﺪ . ﺳﭙﺲ ﺁﻗﺎﯼ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺭﺍ

 ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ

 ﻣﺸﻜﻞﮔﺸﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﯽﻛﻨﯿﻢ . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﯿﻢﺳﺎﻋﺖ

 ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ

 ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﺍﻣﺎﻣﺰﺍﺩﻩ ﻣﯽﻓﺮﺳﺘﯿﻢ ﺗﺎ

 ﺣﺪﻭﺩ 100 ﻟﯿﺘﺮ ﺁﺏ ﻏﻮﺭﻩ ﻓﺮﺩ ﺍﻋﻼ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻛﻨﺪ

 ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺭ ﻗﺎﺑﻠﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﯽﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺟﻠﻮﯼ

 75

 ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾم

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۱۵ تیر ۹۲ ، ۱۴:۴۹
xxxx xxxxx

جوک اول : یه غضنفر میمیره. شب اول قبر 62 تا فرشته میان سراغش. 2 تاشون سوال می کردن 60 تاشون حالیش می کردن

 

جوک دوم : روباه میره زیر درخت به کلاغه میگه به به چه سری چه دمی ...کلاغه میگه زر نزن من خودم دوم دبستانم

 

جوک سوم : غضنفر تو خواب دعواش می شه شب بعد با بچه محلاش می خوابه

 

جوک چهارم : غضنفر سوار تاکسی میشه درو نمیبنده. راننده میگه: درو ببند. غضنفر میگه: زرنگی؟ میخوای دربست حساب کنی؟

 

جوک پنجم : قدرت دید خانومها: یک تار مو را روی کت شوهرشون میبینن اما یه تیر چراغ برق را هنگام رانندگی نمیبینن

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۲ ، ۲۳:۱۶

این نقاشی سه بعدی که تو ادامه ی مطلب هستش  چندتا لایک داره(به قول معروف)؟؟؟ 

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۲ ، ۱۸:۰۰

بچه های اینور  و  اونور کره ی زمین 

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۲ ، ۱۷:۵۷